آیا یک لحظه طلایی دارید؟
آیا یک لحظه طلایی دارید؟
حدود شش ماه پیش، چیزی را به دست آوردم که فقط می توانم آن را لحظه طلایی بنامم. این لحظه در یک سفر برای تغییر شغل و همینطور دیگر بخش های زندگی من رخ داد . زمانیکه یک منِ جدیدتر پدیدار شد ،احساس کردم که آماده نفوذ بیشتر به درون خودم هستم . من می خواهم داستان خودم را با شما به اشتراک بگذارم.
صنعت ما به خاطر ماهیت رقابتی آن مشهور است و پر خشونت است و بسیاری از تهیه کنندگان آن را سخت و سریع توصیف می کنند.من هرگز نتوانستم کاری انجام دهم. گاهی اوقات این سؤال را از خود می پرسم که آیا من همه چیز را اشتباه انجام می دادم.
روند من از اظهارات ده برابر طولانی تر از هر یک از رقبا بود. من جلسات را برگزار می کنم، در محل کارشان می ماندم، عمیقاً در چالش ها و فرصت های رشدشان کاوش می کردم.که هرگز به تنهایی درباره ساختن چیزی یا کار کردن با آنچه که قبلا داشتیم نبود.
به خودم یادآوری کردم که ارزش موقعیتمان بر اساس رویکرد راهبردی ما در نمایشگاه ساخته شده است. به همین دلیل مشتریانمان در موقعیت کار با ما نتیجه بهتری میگیرند.
برای انجام این کار شما نیاز به استراتژی تعریف شده دارید! متوجه شدم که انتظارات و مشتریان خیلی بیشتر از یک اظهارات دریافت می کنند … من در حال حاضر در حال ساخت بنیاد های استراتژیک برای نمایشگاه هستم.
با این حال، گذر از این فرآیند با برخی از پیش بینی ها، صرفا اتلاف وقت من بود. تامین کننده آنها مدتها قبل از ورود من انتخاب شده بود، اظهارات دیگرشان فقط برای حفظ خوشحالی مدیریت بود.
یک روز صبح یک درخواست فروش دریافت کردم، به من یک ضربه ی ناگهانی زد … لحظه طلایی من.
فراهم کردن این سطح از ارزش بهای زیادی را به همراه داشت؛ همینطور مقدار زیادی از زمانم را. من می خواستم با شرکت هایی که به من و روند من اعتقاد داشتند کار کنم.
فکر کردم که وقت آن رسیده که دیوانه شم J – چرا شروع به شارژ شدن برای این سرویس نمی کنم؟کاری که مردم در صنایع دیگر می کنند.
آیا زمان آن نرسیده که از گروه فاصله بیشتری بگیریم؟ آیا این چیزی است که به آن نوآوری گفته می شود؟
طبیعت انسان طوریست که ، شک و تردید به سرعت در وجودش شکل می گیرد. صداها برای پایین کشیدن در ذهن ظاهر می شود. من در مورد اینکه چگونه این محصول را به فروش می رسانم و چگونه می توانم خدماتی با کیفیت بالا ارائه دهم، عصبی می شدم. (تبادل پول باعث چنین چیزی در شما می شود).
در آن اولین تماسهای تجاری چندین بار به خودم یادآوری کردم – مطمئن باش که کار درست را انجام می دهی
با شروع مکالمات حس بهتر و طبیعی تری پیدا کردم و زمانی که یکی از گفت: “به نظر عالی می رسد ،از چه زمانی می توانیم شروع کنیم؟” و این در زمانی است که پنی افت کرده است. این مدل کسب و کار جدید واقعا می تواند کار کند.
چند ماه آینده که بگذرد می توانید نتایج را ببینید. استرس کمتری دارم، کیفیت کارم همچنان افزایش می یابد و مشتریان کلمه جادویی “بله” را بیشتر می گویند.
همیشه مشتری هایی وجود دارند که این کار نظرشان را تغییر نمی دهد. من شخصا آنها را در نظر نمیگیرم. این فقط برای متمرکز وقتم و به اشتراک گذاشتن تخصصم با مردمی که فکرم را قبول دارند، است.
تمام این تغییر رویدادها، کاتالیزوری برای رشد شخصی است. اشتیاق من به حفظ یادگیری و تنظیم مهارت هایم به نفع دیگران، بر پایه مجموعه جدیدی در حال اجرا است.
و خوب، این نمی تواند یک چیز بد باشد.
آیا یک لحظه طلایی دارید؟
لطفاً لحظه های طلایی و اثری که بر روی زندگیتان داشته را با ما به اشتراک بگذارید.